مسافرت
سفرمون خیلی کوتاه شد حالا میگم جریانشو... این موقع راه افتادن هست...آریا که خیلی اماده به نظر میرسه.... روز اولش که راه افتادیم به سمت شمال...300 تا بیشتر نرفته بودیم که امپر ماشین زد بالا و بعد از مشاوره تلفنی با باز کردن یک پیچ هوا گیری کردیم و هر جوری بود مثل لاک پشت خودمونو به گرگان رسوندیم ...یک روز اونجا بودیم و بعد از درست کردن ماشین رفتیم ساری و دو شب ساری موندیم.... اریا که دیگه داشت خودکشی میکرد واسه دیدن اون همه اب یکجا ...اولش یه کمی میترسید از موجا ولی بعد از پنج دقیقه پرواز میکرد سمتشون... بقیه در ادامه.... هر چی خودمو زدم تا اقلا تو یکی از عکسا به دوربین نگاه کنه فایده نداشت عکسای هنری از پدر و پسر... ...
نویسنده :
مامان و بابا
2:05